این عکس رو خالق سریال توی توییترش گذاشته و نوشته بود داستان یه پسر و یه فرشته که از اول با هم بودن :
خب منی که سریال رو دیدم به نظرم اومد داستان یه پسر و فرشته ی محافظ شه که جلوی دنیا قد علم کردن و پای هم وایسادن و جنگیدن؟ نه اصلا همچین خبری نبود. همون ابتدای قسمت اول وقتی الکس بدون اجازه از شهر خارج میشه و خطر آدمهای تسخیر شده رو کشف می کنه می خواد برای گزارش پیش ژنرال بره و وقتی متوجه میشه که باید به میکائیل (مایکل) جواب بده ناامیدی و کلافگی از چهره اش می باره و توی بازجویی سربازهای دیگه رو به چاپلوسی برای فرشته مقرب متهم می کنه و بعدش صحنه شلاق خوردنش از دست مایکل هست که انگار الکس طی سالها بهش عادت کرده. همه چی از رفتار مستبدانه و بدون عاطفه و بی رحمانه ی مایکل با الکس حکایت داره. مطمئنا نه پدر بلکه برادر یا دوستی براش نبوده و هیچ جایگاهی تو قلبش نداره چه برسه به اینکه الکس بهش ایمان و اعتماد داشته باشه. این بچه همیشه احساس تنهایی و بی کسی کرده و رنج کشیده و زخم خورده اس. برای همین وقتی تو فصل دو الکس بعد مدتها مایکل رو می بینه و یهو می پره بغلش به نظر بی معنی میاد چون اینا که هیچ وقت با هم نبودن وابستگی بین شون نیست. وقتی بهش خیانت می کنه و پشیمون میشه هم قابل درک نیست چون منطقا کاره درستیه و اونم چیزی به این غریبه بدهکار نیست. وقتی مایکلی که به خاطر خیانت این مثلا پسرخوانده اش تو عذابه باز با نگرانی ازش می پرسه که حالش خوبه و اونقدر بزرگوار و پر عشق هست که هیچ ناراحتی ازش نداشته باشه اصلا و ابدا آدم رو تحت تاثیر قرار نمی ده. کی یه چوب خشکی مثله اون اینقدر لطیف و مادرانه شده؟ تو فصل دو یهو یه فلش بک نشون میدن که تو بچگی یه شب مایکل هوای این پسرک رو داشته و خیال می کنن همین کافیه؟ خب نه. بعلاوه بازیگران هم شیمی خوبی نداشتن.
کانالش همsyfy بوده و اینکه کلا بیننده اش کمه و بودجه زیادی خرج نمی کنن هم هست.البته وقتی سریالی با نزدیک دو میلیون بیننده کارش رو شروع می کنه و فینال فصل دومش رو 700 هزار نفر می بینند حتما خیلی جاهاش می لنگیده ولی اینا به نظر من اومد . جزئه اون سریالهایی شد که میگم حیف.
رو ,یه ,هم ,الکس ,مایکل ,تو ,کنه و ,می کنه ,با هم ,داستان یه ,یه پسر
درباره این سایت